دوشنبه، اردیبهشت ۰۷، ۱۳۸۸

برعکس

بیا یک وقتی این فیلم را دور تند بزنیم عقب. که مثلاً دعوا کنیم و دستمان کم‌کم از آن بالا بیاید پایین و آرام بگیریم. که مثلاً چشم‌های من یک‌هو از اشک خالی شوند و سرخی‌شان سفید شود. عقب‌عقب و تُندتُند راه برویم و برسیم این بار به هم و دست هم را بگیریم. دوباره عقب‌عقب برویم و پلِیْ را بزنیم تا آرام‌آرام راه برویم، هم‌دیگر را از دور ببینیم، دست هم را بگیریم و با هم راه برویم و راه برویم. بعد همین‌جور از هرجا خواستیم حرف بزنیم. گاهی نگاه کنیم هم را، گاهی بخندیم، گاهی لب‌خند بزنیم. بعد آن لحظه که مثلاً یا واقعاً قرار است برویم؛ دوباره بزنیم روی دور تند و عقبکی ببینیم و دوباره یک جایی نگه‌داریم و هزار بار همان تیکه‌ها را ببینیم، هزار بار ببینیم که با همیم. که واقعاً با همیم.

۹ نظر:

  1. احسنت ...
    براوو

    حسرت به دلم افتاد
    زیبا ترین نوشته ای بود که تا به حال خوندم

    پاسخ دادنحذف
  2. سمینار شخصیت شناسی
    با تدریس دکتر شیری
    - مین گزاری های زندگی عاطفی زنان مادر الگو
    - چگونه دختران پرسفون تایپ فریب عاطفی میخورند؟
    5 شنبه 10 اردیبهشت
    هزینه: 5000 تومان
    برای ثبت نام با شماره 09365537500 تماس بگیرید.
    به دلیل محدودیت جا اولویت با کسانی است که زودتر ثبت نام کنند.

    پاسخ دادنحذف
  3. دکمه ی بک خاطره ها کجاست، پوتشکا؟

    پاسخ دادنحذف
  4. می‌شه دور تند زد جلو انقد جلو که یادت بره یه زمان تنها نبودی

    پاسخ دادنحذف
  5. آفرین معین. آفرین. حظ کردم.

    پاسخ دادنحذف
  6. هیهات که همه لحظات به یاد ماندنی ثبت نمی شوند تا هی آنها را عقب بزنیم و از نو ببینیم.

    پاسخ دادنحذف
  7. خدا لعنتت نکنه معین
    نمک به زخم مردم نزن این‌طور...

    پاسخ دادنحذف