جمعه، اسفند ۲۹، ۱۳۹۳

دیر بود
صبح بود
همه باید سر کار می‌رفتند
رفتند
نه باران بود که بیداد کند
نه مهتاب بود که بیداد کند
می‌گفتیم: ما راضی هستیم
عشق، ما را باور نکند
اما باران باشد
اما مهتاب باشد

احمدرضا احمدی / عاشقی بود که صبحگاه دیر به مسافرخانه آمده بود