دیشب توتی از فوتبال خداحافظی کرد. فیلمهایش را دیدم، خودش اشک میریخت و دست میزد و تماشاگرها هم برایش اشک میریختند و دست میزدند، و من توی تاریکی قبل خواب نه اشک میریختم نه دست میزدم ولی یک غمِ تازهای توی دلم قلقل میکرد. توتی جزو آخرین بازیکنهایی است که با آنها مجذوب فوتبال شدم و هنوز مانده بودند. دو سه سال پیش که بکام رفت، موقع تعویضش که داشت گریه میکرد، من هم باهاش گریه کردم. یادِ آن پوسترش افتاده بودم که روی توپ فوتبال نشسته بود و موهایش لخت و قهوهای پررنگ بود و خودش جوان بود و سر یک شرطبندی با مامان بردمش و چسباندم به درِ کمد. دو ماه پیش بعد بیست سال با مامان شرط بستیم. آمده بود تهران خانهی من و داشت طبق معمول تمام اسبابِ خانه را بیرون میریخت که گفت بابات فردا میآد تهران، من هم که عصبانی بودم که چرا سرخود پا شده آمده و نایستاده تا بابا با هم بیایند، گفتم نمیآد، میشناسیش که، یه کاری رو نخواد بکنه نمیکنه، بخواد بکنه هم امروز فردا نداره. شرط بستیم. سر کلاه دوچرخه، چون چند ماه است میرود دوچرخهسواریهای چندکیلومتری. باختم. این دفعه من باید یک چیز ورزشی برای مامان میخریدم.
توتی که خداحافظی کرد حس کردم یک چیزی توی من مُرد، یک چیزی از نوجوانیام، از فیفا بازیکردنها و پوستر جمعکردنهایم. از روزهایی که مینشستم روی قالی اتاق و عکس بازیکنها را از وسط مجله کج و معوج میبُریدم و میگذاشتم لای پوشهی پوستر و میچپاندم توی کمد در قفلی که بعدها، در اوج نوجوانی و بلوغ، بهش دفتر یادداشتی اضافه شد که تویش یادداشتهای عاشقانهی آبکی مینوشتم برای دختری که هیچوقت از فاصلهی کمتر از ده متری ندیده بودمش. چیزی که توی من مُرد ــ در واقع مرگش را به رسمیت شناختم ــ شور و شوق بود، هیجانِ دوستداشتن چیزی، کندوکاو وسواسگونهی آن، ساعتها انتظار برای شروع فوتبال، برای آنلاینشدن آن دختر، برای داشتنِ قهرمانی که پوسترش را بزنی به دیوار اتاقت، بخزی توی کافینت عکسهایش را سرچ کنی. حالا هر بار که توی آینه نگاه میکنم موهای سفید جلوی سرم بیشتر شدهاند (و فقط جلوی سرم هم هستند، انگار یک دسته یونجه چسبانده باشند آن جلو)، چیزی که مُرد خودِ وصلشدن به دنیایی بود که در آن چیزها عمیقن تأثیرگذار میشوند، اشکهایی که ناخودآگاه به خاطر شکستی سرازیر میشوند، حسی که بیترس از قدرتش اجازه میدهی سرریز شود. امروز از این متأثر شدم که خیلی وقت است چیزی عمیقن متأثرم نکرده. انگار به راز بقا پی بردهام.