شنبه، شهریور ۱۴، ۱۳۸۸

شعاع

این‌جا همان‌جای لعنتی است که باید بگردی ببینی همه‌ی این‌ها از کجا شروع شد، از کجا خراب شد. باید ببینی مرکز این دایره که مدام دورش می‌زدی کجاست. کدام روز؟ کدام حرف؟ کدام لحظه‌ای که از دستت رفته؟ این‌جا همان‌جای لعنتی است که باید آینده را، رؤیاها را رها کنی، خراب کنی. باید قبول کنی که باختی. باید از گیجی بیرون بیایی، بفهمی کِی، کی تو را بازنده اعلام کرد که خودت نفهمیدی. ببین خودت نبودی؟ باید بفهمی چه شد که آن‌قدر سریع چرخیدی و آن‌قدر دایره زود به شروعش رسید که سر آخر از مدار پرت شدی بیرون. حالا باید بگردی ببینی سوزنِ پرگار کجای کاغذ گیر کرده بود. تو کجا گیر کرده بودی.

۴ نظر:

  1. Angie, angie, where will it lead us from here?
    Oh, angie, dont you weep, all your kisses still taste sweet
    I hate that sadness in your eyes
    But angie, angie, aint it time we said good-bye?

    Angie, Rolling Stones

    پاسخحذف
  2. آره. توام اونجایی؟ به نظر من بخونش. مخصوصا داستان علفزارهای آسمانی. و عشق آقای جنود و بعد یک تکه ابر واقعی و خود زندگی مطابق خواسته ی تو پیش میرود.

    پاسخحذف
  3. یه جای لعنتی/یه چیز لعنتی/یه آدم یا یه لحظه لعنتی....لامصب گاهی چیزهای خوب رو همین لعنتی ها میسازن

    پاسخحذف