یکشنبه، فروردین ۱۴، ۱۳۹۰

خاطرات نوروز

جدا از مشکلات اساسی - که حل‌نشده باقی ماندند- چیزهای دیگری هم بود؛ آخر شب‌ها که می‌خواستی چای بخوری می‌دیدی قوری را خالی کرده‌اند و ساعت سه‌ی شب بابا داد می‌زد که ساعت چهار شد، نمی‌خوابی؟

۳ نظر:

  1. این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.

    پاسخحذف
  2. آره همیشه مامی وقتی صبح میخواد بیدار کنه یه ساعت جلوتر میگه!

    پاسخحذف
  3. دیدن قوری خالی ، نیمه شب ها ، برای من بد ترین اتفاقه ، اینا که میدونن معتادم بهش
    چرا از توی قوری خالی ش می کنن توی سینک؟

    پاسخحذف