مسخرهکردن تنها راه باقیمانده برای مخالفت است. کمهزینهترین کاری است که میشود کرد. حملهی کمخطری است که جواب کمخطری هم دارد. سیخونکزدن است. اعلام نارضایتی است، طوری که هم نظرت را بگویی، هم جوری بگویی که با اعلام موضع خشکوخالی فرق کند. نظرت را گزنده میگویی. البته بهترین راه نیست، قطعاً نیست، ولی تنها راه است. شاید بهترین راه این باشد که اصلاً مخالفت نکنی، شانه بالا بیندازی و بگویی به تخمم که فلانی فلانجور است. هر کی زندگی خودش را دارد و خوب و بدش به خودش مربوط است. بعد مثلاً بگویی خوب و بد که خیلی نسبی است و من کی باشم که بخواهم دربارهی بقیهی آدمها نظر بدهم. ولی خب، من نمیتوانم بیخیال باشم، نمیتوانم قضاوت نکنم و حرص نخورم. دور و بر همهی ما پُر از چیزهایی است که به نظر ما احمقانه و مسخره میآیند و من نمیتوانم به این چیزها بیتفاوت باشم. مثلاً نمیتوانم جلوی اسنوبها سکوت کنم، دستِ خودم نیست. کار دیگری که میشود کرد این است که آدم حرفش را بزند و بعد برود کنار، که این درمورد آدمهایی که برایمان مهماند جواب نمیدهد. بحث هم نتیجه ندارد. آدمهای کمیاند که بخواهند حرف دیگران یا دستِ کم نزدیکان را گوش دهند. تا آنجا که یادم میآید معمولاً بحثهام صرف این شده که طرف را متقاعد کنم که پیشفرضاش را کنار بگذارد و حرف من را آنطور که خودش دوست دارد، برداشت نکند و بعد قطع شده. یا خیلی شده که هر چی من گفتم، یارو سریع دو تا روش گذاشته و به خودم برگردانده که کم نیاورد. دستِ پیش را گرفته که پس نیفتد. مثلاً فرض کنید من به شما بگویم تو چرا اینجوریای و خوب نیست که تو اینجوریای. بعد شما جای اینکه دربارهی این بگویید که اینجوری نیستید یا از اینجوریبودن دفاع کنید یا اصلاً بگویید به تو چه، به من بگویید مگر خودت فلانجا اینجوری نبودی. خب خیلی احمقانه و بیربط است، نمونهی روشن فرافکنی است. اینهایی که گفتم با کلی چیز دیگر باعث میشود بحث دهن آدم را سرویس کند. تازه من آخرش، وقتی با بیتفاوتی یارو یا بینتیجهبودن بحث روبهرو میشوم، شدیداً ناامید میشوم. فکر میکنم بیخود خودم را اینقدر زحمت دادهام. با کسی که نمیخواهد بشنود کاری نمیشود کرد. کلاً اصلیترین نتیجهی بحث پشیمانی است. دیگر چی کار میشود کرد؟ میشود عقده خالی کرد و فحش داد. حرکت انتحاریای که دو طرف را ناجور تخریب میکند.
مسخرهکردن -برعکس چیزی که به نظر میرسد- برای من اصلاً کار لذتبخشی نیست. یادآوری این نکته است که حرفزدن با آدمها برایم تقریباً غیرممکن شده، بازتابِ ناتوانی من است. مسخرهکردن دستوپازدن است، تظاهر است به تسلیمنشدن، دستدرازکردن است برای چنگزدن به جایی، تلاش است برای ماندن و بیاثر
نبودن. تلخ است، بیشازآنکه فکرش را بکنید، تلخ است.
پینوشت: این نوشته قرار بود نوشتهای شود در ستایش مسخرهبازی؛ که نشد. شاید اگر وقت دیگری مینوشتماش، میشد. هرجا در متن از مسخرهکردن حرف زدم، منظورم مسخرهکردن برای نقد است، نه مسخرهکردن برای مسخرهکردن. هرچند، نمیشود خیلی راحت این دو تا را از هم جدا کرد.
این دقیقن مشکل منم هست. مسخره کردن واسه نقد برای منم اصلن کار راحتی نیست. یه بار می خواستم تمرین کنم ببینم می تونم این کارو بکنم یا نه؛ نتیجه ش افتضاح بود. حال خودمو بدتر کردم. بدتر از هر چیزی که احتمالشو می دادم.
پاسخحذفجالبه که این چیزیه که این روزا به دلایلی (اتفاقاتی که باعث شدن بهش حساس تر بشم) خیلی زیاد بهش فکر می کنم و اومدم این پستتو خوندم یه تیغ تا تهش رفتم.
و در ضمن احساس دوگانه ای دارم نسبت بهش؛ خوبه یا بد؟
فقط فعلن همین قدر می دونم که واسه سیستم آدمی مثل منم چیز تلخیه و باعث می شه انرژی وحشتناکی ازم گرفته بشه چه فاعلش باشم و چه مفعول. (شاید چون تواناییشو ندارم. به خاطر تجربیاتم. طرز تفکرم. تربیت سالهای کودکیم)
مسخره کردن بهترین راه فرار از واقعیت هاست ...
پاسخحذفایرانی ها در مسخره کردن نظیر ندارند .
همه از دختر و پسر و پیر و جوان و روشنفکر و بازاری و دارا و ندار ، اگر یک روز دیگری را مسخره نکنند ، آن روز ، روز نمی شه .
دلیلش هم ریشه ای است .
"در این مکان چلوکباب حرف اول را میزند "
پاسخحذفالبته این چیز هایی که من باب دیالوگ نوشته اید حقیقتا جای بحث هم ندارد. چه برسد به این که انتظار یک دیالوگ عاقلانه داشته باشید...
پاسخحذفما انسان ها در جایگاهی نیستیم خوب و بد دیگران را تشخیص دهیم پس اساسا حق نداریم درمورد اعمالشان نظر دهیم. نهایت آزادی ما برادر و یکی دو دوست خیلی خیلی نزدیک است. اعمال رفقا واقعا در حیطه ی ما نیست و صرفا به خودشان مربوط است و ما حق نداریم با تذکر های بی جا یا حتا با جا اوقاتشان را مشغول کنیم...
یکی از نظر های همین پست واقعا برایم جالب بود. چرا همه ی ما باید به فکر نقد هم دیگر باشیم ؟ اساسا زندگی دیگران چه ربطی به ما دارد تا وقتی که مستقیما به شما آسیبی نرسانده ؟
پاسخحذفنقد صرفا به دنیای هنر و اندیشه و حوزه های عمومی مطرح است. هیچ جای دنیا را سراغ ندارم که مردم بابت زندگی خصوصیشان مدام یکدیگر را مورد نقد قرار دهند.
سلام رفیق
پاسخحذف