«کتاب که جلو میرود پایانش اجتنابناپذیر میشود، حق انتخاب محدود میشود، رویدادها دور برمیدارند. حالتِ خوش سواریِ آزاد به آدم دست میدهد، مثل اسکی کردن تو سرازیری. صحنهی آخر را پیش از رسیدن به آن میبینی. گاهی سطر آخر را هم میبینی. ولی اگر هیچکدام این چیزها هم پیش نیاید، حتی اگر پیش از آنکه انتظارش را داشته باشی یکهو خودت را در پایان داستان ببینی، یک نوع خوشی به آدم دست میدهد و از چشم آدم بیرون میزند. خودت میفهمی که کار تمام است. آن وقت است که میخواهی مطمئن بشوی. احتیاج به تأیید داری. از کسی که دوستش داری میخواهی نوشتهات را بخواند و ببیند که چه اثری دارد...»
مصاحبه با ای. ال. دکتروف، بیلی باتگیت، ترجمهی نجف دریابندری
با سلام.دوست داري با روزي 5 دقيقه کار در اينترنت روزانه حداقل 4 يا 5 دلار به دست بياري
پاسخحذفو اين که اين درآمدت به مرور بيشتر بشه و بتوني پول بيشتري به دست بياري و البته به صورت ثابت؟؟؟؟؟؟
بدو بيا که کامل واست تو وبلاگم توضيح دادم...