گاهی وسط بیحسی این روزها، ناگهان به بهانهی کوچکی چیزی در وجودم میدود از گذشتهای دور. با یک کلمه، یک تصویر یا حتا طنین یک صدا به تپش میافتم. انگار نور کمرمقی در یک صبح زمستانی از پنجرهی اتاق روی صورتم افتادهباشد و بخواهد بیدارم کند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر