فقط بحث انتخابات نیست که. چهطور بگویم؟ ما نسل بیخودی هستیم. نگاه کن دور و برت را. آدمها را. در بهترین حالت مجلهی نسل ما چلچراغ است که هرچهقدر هم ورقش بزنی هیچ حرفی در آن از روی منطق زده نشده. شب یلدا میکوبند میروند پیش خاتمی که برایشان حافظ بخواند و از گل و بلبل بگویند و بیایند. وقتی میخواهد دربارهی فیلمی بنویسد با بازیگر نقش اولش مصاحبه میکند و با او از نسل سوم میگوید و کنارش هم نهایتاً یک نقد میگذارد که فیلم درآمده یا درنیامده. یا میروند پرونده درمیآورند دربارهی فیسبوک و در آن بهبه و چهچه میکنند که دوست دبستانمان را پیدا کردیم و کوییز دادیم. نسل بیخودی هستیم. کتاب نسل ما -باز در بهترین حالت- شده کافه پیانو و داستانهای مستور که چیزها در آن بیهیچمنطقی صرفاً قشنگند و کتابخانههایمان پر شده از کتابهای براتیگان -که آن را هم نمیدانیم فلسفهی ژانگولرهایش را، فقط میگوییم عجب ژانگولری!- و هیچ حتا یک داستانکوتاه هم از گلشیری نخواندهایم که خیر سرش قُلهای است برای خودش و نثرش و داستانهایش آدم را میخکوب میکند. میخواهم بگویم که این تفکر چلچراغی بدجور سایه انداخته روی نسل ما. روی سلیقههای ما. اینکه هیچوقت دنبال ریشهها نیستیم و همیشه دنبالهروی جریانیم.
چند روز پیش با عموی بزرگم بحث انتخابات بود. این عمویم از آدمهای قابل احترام زندگی من است. از این نظر که معمولاً حرف بیخود نمیزند و گوش میکند. میگفت هنوز مردد است بین کروبی و موسوی. خب من -طبق روال دو ماه گذشته- پرسیدم چرا موسوی؟ الآن دقیق حرفهایش یادم نیست. ولی مهمترین دلیلش برای من آن بود که میگفت موسوی ثابت کرده که بلد است با آدمهای مختلف کار کند و الآن به همچین آدمی نیاز داریم. حرفش درست بود. پرسیدم ولی هیچ معلوم نیست موسوی با کی قرار است کار کند و به جز اقتصاد تقریباً موضعش در هیچ چیز واضح نیست. که آن اقتصاد هم تعریفی ندارد. بعد مقایسه کردم با کروبی که حرفش -راست یا دروغ- مشخص است و آدمهایش هم مشخصند. بعد گفتم که من موسوی را نمیشناسم و او هم تلاش نمیکند که خودش را بشناساند. عمو سر تکان داد و تأیید کرد. لازم به گفتن نیست که او اخبار را دنبال میکند و بیانیهها و سخنرانیهای دو طرف را میخواند. بعد گفت که تو حق داری اگر رأی ندهی به موسوی. ولی من که تجربهاش را دارم، هنوز شک دارم بین موسوی و گروه اطراف کروبی. بعد بحث تمام شد. نه کسی خسته شد، نه نظری عوض شد. نه کسی کوبیده شد.
چند روز قبل از آن، سهشنبه، که رفتیم جلسه یکی از دوستهایمان را دیدم که روبان سبز بسته. اینقدر یادم هست که بحث کوتاهی شد و کمی حرف زدیم دربارهی انتخابات و او یا حرف نزد یا اگر هم زد سؤال پرسید. مثلاً پرسید چرا. بعد دیدم فردایش در فیسبوک عضو گروه «ما به کروبی رأی نمیدهیم» شده. دقت کن که این گروه نفی رأیدادن به کسی بود و لابد این دوست ما تحت هیچ شرایطی به کروبی رأی نمیدهد. بعد تو گفتی که شنبه آمده بوده ورزشگاه آزادی. چیزهای مبهمی که از بحث سهشنبه یادم هست و حرفهای قبلی، عدم شناختش بود.
جمعه شب که میرحسین حرف زد، حرفهایش غلط بود. کاری ندارم که زبانش دقیقاً من را یاد رییسجمهور فعلی میانداخت. میگویم میشود با همان زبان، برای عوام حرف زد و حرف حسابی زد. میشود آن خاطرهی مسخره را از امام نقل نکرد که یک چیزی را که کارشناسی کرده بودند امام مخالفت کرد و بعد یک ذره آنها کوتاه آمدند و یک ذره امام و سیگارهای ارزان، ارزان ماندند. گفتن اینها برای من یعنی نقل حرفهای بیست سال پیش. آن هم نقل قسمتهای تاریک آن. وقتی تو به آن حرفها میگویی مردمی و خوب یعنی که انگار اصلاً حواست نیست.
اینها را گفتم که هم نقدی کرده باشم شماها را و هم مقایسه کرده باشم رفتار یک آدم باتجربه را با رفتار ما. میدانم زیاد دارم حرف میزنم. ولی خسته شدم از بس تا خواستم این حرفها را بزنم یکی پرید توی حرفم که پس بگذاریم این مردیکه بیاید یا یک همچین چیزی. من رأی خواهم داد. رأی من هم اگر اتفاق خاصی نیفتد مشخص است. اینها را هم ننوشتم که بگویم بیا به فلانی رأی بده. اینها را نوشتم که بگویم آن دستبند سبزی که میبندی، باید از روی شناخت باشد. آن دیو دو سری که از آدمها ساختهای، نباید از روی حرف بقیه باشد. خواستم بگویم که جای آنکه بروی ورزشگاه و سوت و کف بزنی و همهجا را ببینی که سبز است، بنشین فکر کن که از موسوی چه میدانی، از کروبی چه میدانی، از رضایی چه میدانی. خواستم بگویم قبل از آنکه زود موضع بگیری که حرف زور میزنیم، جای آنکه بکوبی و نفی کنی، دربارهی آدمها بخوان. حرفهایشان را بخوان. حوصله کن. اینکه خاتمی کسی را حمایت میکند دلیل بر هیچی نیست. خاتمی قرار نیست جای تو تصمیم بگیرد. حالا خاتمی صرفاً نمایندهی یک جریان است که به عملکردش نقد وارد است. خواستم بگویم که آنها کارشان را خوب بلدند که دستبند سبز علَم میکنند و دست زنشان را میگیرند و همایش راه میاندازند که آدمها را جوگیر کنند. ولی من و تو که خیر سرمان دانشجوییم و قشر فرهیختهایم که نباید زود جوگیر شویم. یعنی اگر رأی ما از روی شناختِ کافی نباشد، دیگر چه انتظاری است از دیگران که مثلاً عامهاند و زود فریب میخورند؟ میدانم مثل پدربزرگها شدهام که نصیحت میکنند که فرزندم، فلان باش. ولی لطف کن و از کسی بت نساز. زود نشو هوادار کسی، آنقدر که هیچ عیبی در او قبول نکنی و اگر قبول نمیکنی هی تأکید نکن که البته او نامزد ایدهآل تو نیست. خواستم بگویم این بساط سه هفتهی دیگر برچیده خواهد شد و من در ذهنم مدام تصویر نوارهای سبزی است که جستوگریخته روی زمین ریخته شدهاند و آدمهایی که گوشهای کز کردهاند و لابد اشک میریزند. و از آن بدتر تصویر دانشجوی معترضی است که سه سال بعد در جلسهای پلاکارد بالا گرفته که آقای موسوی، چرا؟
همین دیگر. حرفهای من تقریباً همینها بود که گفتم. خیالم راحت شد که زدمشان و کسی زود نپرید بین حرفهایم. بروم بخوابم دیگر. دیروقت است، خستهام.
سلام
پاسخحذفیه سایت درست کردم برای بازی دهم
نظرتتن رو در باره سایت بیان کنید و در نظر سنجی هم شرکت کنید
موفق باشی
"ٌنسل بیخودی هستیم."...نسلی که چیزی ندیدیم ,چیزی اتفاق نیفتاد که ببینیم,که جز ئی ازش باشیم,که همین خاتمی رو که دهنمونو وا کردیم ببینیم چی می گه اصلا نه دیدیم و نه می شناسیم,که نسل ما نسل بحث های قاطی پاطی بر مبنای ذخیره ی محدود دیده ها و شنیده هاست...نسل دل بستن به چیزای غریب و ناشناخته...گم شدن ,پیدا نشدن
پاسخحذفاورکات,360,فیس بوک,براتیگان,بوکفسکی,رادیو هد,تنها بودن ,تنها موندن,کنار نیومدن و بر مبنای شنیده ها تحلیل کردن.
نسل بدبختی هستیم.
"خواستم بگویم که "آن ها" کارشان را خوب بلدند که دستبند سبز علَم میکنند و دست زنشان را میگیرند و همایش راه میاندازند که آدمها را جوگیر کنند"
پاسخحذف"آن ها"؟ خب گویا شما هم کمی جوگیر شده اید؛ از آن طرف البته!
وقتی بحث انتخاب می شود یعنی بیا و مقایسه کن. ببین فلانی چه می گوید و چه می کند و چگونه می گوید. خاتمی شخصیت محترمی است که اگر می ماند رای من حتما ایشان بودند؛ اما حمایت من از میرحسین موسوی برنمی گردد به حمایت خاتمی از ایشان. میانه روست. اخلاق مدار است و قانون مدار. مدیر خوبی است. دور و برش را افراد سودجو و قدرت طلبی که به مردم از بالا نگاه می کنند، پر نکرده اند.
باز هم می گویم وقتی بحث انتخاب است یعنی مقایسه کن و تصمیم بگیر. من خطر کروبی و همراهان تندروئش را برای ایران م نسبتاً مشابه خطر احمدی نژاد و دوستان ش می دانم. دم از دموکراسی و اصلاحات زدن و در عمل برخوردهای سلبی داشتن هنر نیست. میرحسین را با تمام کاستی هایش ترجیح می دهم به کروبی . کافی است نگاهی بیندازید به سایت های اعتمادملی و مشابه آن و آرشیوی که دارند. تخریب بیداد می کند. چه آن زمان که هنوز آقای خاتمی به عنوان کاندیدا حضور داشتند و چه حالا که آقای موسوی هستند. در ضمن این یک نقطه ضعف عمده است که بیایید و به این حرکت انتخاباتی آقای موسوی که همسرشان خانم دکتر رهنورد همراهی شان می کنند خرده می گیرید. ایراد بنی اسرائیلی تر و سطحی تر از این؟
من هم سخنان آقای کروبی را از نزدیک شنیده ام و هم سخنان آقای موسوی را. برخوردهای فردی که کاندیدای ریاست جمهوری است نشانگر برخوردهای او در صورت ریاست جمهوری احتمالی است. کسی که اینقدر زود برافروخته بشود و رو بیاورد به زیرسوال بردن دیگری که خب از قضا محبوب تر است به گمانم شخص مناسبی برای ریاست جمهوری نیست. همان طور که احمدی نژاد نبود.
کاش طرفداران آقای کروبی که این همه حمایت ایشان را می کنند می آمدند و ریشه یابی می کردند دلیل عدم محبوبیت ایشان را. ریشه ها را.
البته آقای کروبی هم جایگاه خود را دارند و بر فرض که آقای موسوی دور اول برگزیده نشوند و یا با احمدی نژاد به دور بعد نروند و این آقای کروبی باشد که به دور دوم برود، البته که انتخاب م بین احمدی نژاد و کروبی، گزینه ی دوم خواهد بود.
سلام
پاسخحذفخوب من که میدونی باهات کاملن موافقم. ولی به هر حال ملت دارن کار خودشونو میکنن. باید بشینیم کنار ببینیم از وسط این جوگیری چی نهایتن درمیاد. چارهی دیگهای هم نیست.
من از این متن اصطلاح «تفکر چلچراغی» رو خیلی دوست داشتم. هوشمندانه و روشن بود.
آها،بعد اینکه یادم رفت برایت بگویم،هیچ کس منتظر معجزه نیست،راستش همه همه همه مردم،حتی آنهایی که به قول تو فرهیخته نیستند هم می دانند وضع خرابتر از این است که بتوان معجزه کرد،ولی قبول کن،فعلاً میرحسین گویا عاقلترین گزینه است و به این دلیل که به قول مخملباف بعد از رسیدن به ریاست جمهوری احتمالاً جوگیر نخواهد شد خودش خیلی است،به خدا قسم
پاسخحذفآدمی که جوگیر نشود بهتر فکر می کند و من گمان می کنم میرحسین جوگیر نشده از همه گزینه ها بهتر است
می توانم تصور کنم احمدی نژادی را که مثل ده نمکی که فروش اخراجی های 2 ذوق زده اش کرد،ذوق زده بر صندلی ریاست جمهوری بنشیند و چهار سال دیگر ما خاکستر نشین ایرانی شویم که یک روزی "ایران" بود
نمى دونم منظورت از "ما" در " ما نسل بیخودی هستیم" كياست؟ چون من تو جمعتون غريبه ام! مجله ى چلچراغ كه بهش اشاره كردى تا حالا نديدم(در موردش شنيدم ولى--انتخاب كردم كه نبينم) درباره ى فيلم با هر كسى حرف نزدم، يه پله بالاتر هر فيلمى رو نديدم. نگفتم چون فلانى هموطنمه و واسه همايت از سينماى كشورم مى رم فيلمشو ببينم، نه آقاى سينما كر از اين خبرا نيست!من انتخاب كردم كه از محيط اطرافم جداشم. كسانىكه مثل من فكر مى كنند(كه كم هم نيستن)، بدونه شك خودشون رو بى خودى و بدبخت نمى دونن. خودشون رو وارده هر بحثى نمى كنند دل به چیزای غریب و ناشناخته نمى بندند. " به تمامه افرادى فكر كن كه تو بحثاتون خيلى شركت ندارن، خيلى حرف نمى زنن " <--------- اين افراد مى تونن فرق داشته باشن.
پاسخحذفاين كه دانشگاه مى رويم دليل بر اين نيست كه دانش جوييم! دليل نمى شه كه فرهيخته باشيم! دانشگاه باعث ميشه كه تنظيم باد كَلمون بهم بخوره. ادعامون بالا بره. بگيم ملت كارخورشون و مى كنن! ما كنار بشينيم ببينيم چى مى شه!!! خيلى ببخشيد، شما!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟("سالار" كمى تفكره بيشتر). باعث مى شه فكر كنيم رفتگر محله و كارتن خوابا آدم نيستن، راى ندارن!
"فرانك" خيلى چيزا اتفاق افتاده، خيلى چيزا اتفاق داره ميفته، خيلى چيزا اتفاق خواهد افتاد. چه شما متوجهشون باشيد چه نباشيد. وقتشه كه ديگه از اون كنار منارا بيان بيرون، بريد وسطه ملت.
------> نوشته هات كاملا بى سر و ته هستن (اين پست، بقيشو نمى دونم) همون جورى كه خودت گفتى همين جورى گفتى كه گفته باشى! دليل مدرك منطق... يه چيزايى واسه خودت دارى ولى واسه كسى كه اين متن رو مى خونه جملاتى مبهم و كسل كننده. (البته واسه كسايى كه مى شناسنت نمى دونم اينطورى هست يا نه).
همين كه فكر مى كنى كه ديرتر از عامه مردم فريب مى خورى، همين يعنى قبل از اينكه كسى فريبت بده، خودت خودت و فريب دادى.
اساس = اساسی
پاسخحذفنسل ما نسل بى خودى نيست. بى خودى هاش زيادن!
پاسخحذفقبول دارم که موسوی خوب حرف نزد، ولی اینکه به خاطر بد حرف زدن نفیش کنیم، خودش یه جور جوگیر شدن و بدون شناخت عمل کردنه.
پاسخحذفمیشه تو این یه 3هفته کاندیدا ها رو شناخت. از این که بگیم چون خودش خودشو نشناسوند، منم نمی خوام بدونم کیه و چیه، بهتره.
نسل شما و نسل ما نمی دونن چی می خوان. کتاب و مجله بخش فرعی زندگیه، اکثرمون حتی تو اصل زندگی هم راهمونو گم کردیم. نسل من که از نسل شما هم بدتره!!!
خیلی وقت بود با هیچ نوشته ای اینقدر همزاد پنداری نکرده بودم
پاسخحذفکاش می شد یه همچین چیزی رو توی ستونم چاپ کنم
اما نمی شه
مدت زیادی می خونم و این هم تنها کامنتی واسه تشکر
سبز باشی نازه نگار
ببین تو که ادعا نداری کل نظریات و تئوریهای علم اقتصاد در آن نوشته خلاصه شدهآند؟ پس وقتی من میگویم من دانش اقتصاد ندارم مقصودم این نیست که حتمن به دلیل این ندانستن هر چه که هرجا نوشته شد میپذیرم. پس باید گونهها و روشهای دیگر معرفی شوند. این جا صحبت از علم است و لطفن با آن علمی برخورد کن. برای این کار هم همهگی تو و من باید برویم از مارکس بخوانیم تا ...(نمیدانم؟!) بعد بیاییم بحث کنیم و مصداق بیاوریم که کدام مدل مناسب اقتصاد"ایران" است. باید تاریخ ایران را مطالعه کنیم، جامعه شناسی بدانیم. مثلن برایت مقطعی را میگویم که مادر من تجربه کرده: پوشیدن روپوشهای اُرمک(پارچههایی سخت گزنده اما ساخت داخل ایران) توسط یک دختر ده ساله چون مصدق میگوید از محصولات ملی استفاده کنید. این مال این جاست. مثل مثالی که از کارگر کارخانهی کفش ژاپن زدم که مال آن جاست و این جا محلی از اعراب ندارد. پس به آن نوشته صرف استناد نکن.
پاسخحذفدوم تو از ادبیات میگویی و داستان که به نظر من باز مثال بدی بود.
ما اینجا از سطوح ادبی حرف نمیزنیم. مستور و گلشیری اصلن در یک کف ادبی قرار نمیگیرند. انگار کن استقلال و تیم قرچک ورامین.
بحث من و تو بهرام صادقی و صادق چوبک است. یا دولت آبادی و احمد محمود. حتا نه صادق هدایت و گلشیری. تناظر میان کروبی و موسوی همان دولت آبادی و احمد محمود است به نظرم. ایدهآل نیستند اما حرف برای زدن دارند. حالا در جزئیات تو بگو دولت آبادی زبان فاخری دارد نسبت به محمود و من بگویم محمود فضای رئال دارد و بعد به نتیجه برسیم که برای معرفی کتابهای این دو کدام برای شرایط امروز و نسل امروز و آدمهای امروز ایران مناسباند.
ضمن این که من فکر میکنم تو هم باید دلایلی بیاوری برای اقناع من. تو هنوز چیزی از برتری کروبی به موسوی نگفتی. تو داری مدام از ناامیدیها حرف می زنی که من هم میدانم. از فردای انتخابات. و به شکل دراماتیکی با قضیه برخورد میکنی.
ما همه این را میدانیم.
هین سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود.
خانم! شما و عموی بزرگتان، آدمهايی بسيار دوستداشتنی هستيد. هيچكس نمیداند كه نتيجه انتخابات چه خواهد شد. اما همينكه آدم بداند كه دوروبرش - چه بشناسدشان، چه نه - آدمهايی دوستداشتنی زندگی میكنند، خودش كلی خوب است. من نمیتوانستم بدون نوشتن اين چند كلمه، اينجا را ترك كنم. موفق باشيد
پاسخحذفبه سپینود:
پاسخحذففکر میکنم از مثالم سوءبرداشت کردهای. منظور من از آن مثال، مقایسهی مستور با گلشیری، موسوی با کروبی نبود. حرف من آن بود که تو دربارهی مسائل اقتصادی «شهودی» حرف میزنی و تجربی. نه علمی. و این به نظر من نادرست آمد. وگرنه من شکر بخورم اگر گلشیری را با کسی -آن هم مستور- مقایسه کنم.
مسلماً آن مقاله، مقالهی جامعی نیست. و مسلماً ما چیزی از اقتصاد نمیدانیم. این را هم که میگویی باید برویم ببینیم راه مناسب چیست، درست است. و البته این کار، کار من و تو نیست. اقتصاددانان جمع میشوند و چند سال کار میکنند تا به نتیجه برسند. اینجا من استناد کردهام به حرفهای فرید، برادرم، و بحثهایی که با هم داشتهایم. فکر میکنم توجه به این نکته که امروز، کشورهایی که اقتصاد قویای دارند، از اقتصاد دولتی فاصله گرفتهاند، میتواند راهگشا باشد. و البته از یاد نبریم، اقتصاد فقط یکی از فاکتورهاست. فقط مسألهای که میماند این است که در آن نوشته، نقدی جدی به اقتصاد سوسیالیستی وارد شده، و لازمهی ادامهی بحث در زمینهی اقتصادی این است که آن نقد پاسخ داده شود.
درباهی کروبی، خلاصهی حرفم این است که کروبی شفاف عمل میکند. موضعگیری میکند. تودهی مبهم و غبارآلودی نیست که یکی به نعل بزند و یکی به میخ. مثال میزنم. رفتند از میرحسین دربارهی زندانیان سیاسی پرسیدند. چندبار گفت که کسی نباید برای عقایدش به زندان بیفتد. و مثلاً محکوم است. و یا باید در چارچوب قانون اساسی رفتار شود. آخرش هم کلافه شد و یک بار گفت مگر من زندانبانم که از من دربارهی زندانیان سیاسی میپرسید؟ بعد رهنورد جایی گفته که در دولت موسوی زندانی سیاسی نخواهیم داشت. دانشجویان پلیتکنیک زندانی هستند. رفتند با موسوی و کروبی مذاکره کردند که بیایید این حرکت را محکوم کنید که دستکم فشار و شکنجهشان را کم کنند. موسوی (که همیشه دم از آزادی میزند و ارزشها) کاری نکرده. ولی کروبی -بیآنکه هی حرف بزند- برداشته یک بیلبورد تبلیغاتی زده اول نیایش. که رویش عکس سه دانشجوی زندانی پلیتکنیک است.
چاهار کامنت بالاتر، انتقاد شما از آن نوشته (مال شخصی به نام بهشتی معز)، درست و به جا و دقیق بود. کاملا موافقم و به نظرم جدا از این که انتخاب ما چه کسی ست یا اصلا هیچ کس نیست نباید با مسئله ای مثل نامزدی ی انتخابات و دفاع از نامزد انتخاباتی آن طور برخورد کرد. این گونه برخوردهای (نمیدانم اسمش را چی می شود گذاشت؟ لطیف، نیمه عارفانه، گلاب قمصر کاشانه یا چی؟) خلاصه... باتلاق های خطرناکی هستند که باید هر چه سریع تر مبدل به خشکی و زمین زراعی شوند.
پاسخحذفپست وبلاگم رو گذاشتم
پاسخحذفاومدم توی وبلاگ دوستان
وبلاگت رو باز کردم
یه اتفاق خیلی عجیب دیدم
وبلاگم رو ببین
فقط سطر اول رو بخون می فهمی
تصادف جالبی بود
ذهن ما تو یه روز کمی نزدیک به هم کار کرد
سبز باشی
سلام. مطلبتان را خواندم. بی تعارف بود و شسته رفته. خوشم امد . یکبار دیگر هم خواندم. به دیگران معرفی کردم که بخوانند. دستتان درد نکند. شلید در بسیاری جاها حتی موافق هم نباشم اما انقدر لحن نوشته صمیمی بود که بی اختیار جذب شدم. ممنونم. با اجازه ادرس وبلاگتان را توی لیستم می گذارم.
پاسخحذفمنم خیلی از صحبتای میرحسین توی تلویزیون خوشم نیومد. اما مسلماً خیلی عجله ای ساخته شده بود.
پاسخحذفسلام
پاسخحذفالبته میرحسین اینکه میگویید برنامه و موضع شفافی ندارد را موافقم.
ما کروبی هم به نظر من خیلی نمیتواند کاری بکند.چون هر چه دارد از اطرافیانش(قوچانی،عبدی،کرباسچی و....)دارد حرف خودش نیست...البته من اصلا در حد سیاسی حرف زدن نیستم،چون تخصصم چیز دیگریست...
امیدوارم موافق باشید!!!!!
به وبلاگ سینمایی من هم سرکی بزنید.
پيشنهاد ميكنم برنامههاي تفضيلي مير حسين را مطالعه كنيد
پاسخحذفتحليلهاي نويسنده وبلاگ مرا ياد تحليلهاي رانندگي تاكسي هاي عام مي اندازد و پر است از دم آگاهي و مرا ياد ضرب المثل خلايق هر چه لايق مي اندازد و دليلي ديگر مي يابم در ربطه اينكه چرا جهان سوميم
نمی خواهم در این میان تبلیغاتی کنم از میرحسین یا کروبی ... اما حرفت رو گمونم خوب می فهمم، که شور انتخاباتی بعضا شده _مثله همیشه البته_ بحث مد و قشنگی...
پاسخحذفکرده ایم که می رویم از فلان بوتیک تی شرت سبز می خریم و دست بند مان سبز می شود و هر چقدر می خواهیم جینگیل و منگول می اندازیم روی حساب انتخاباتی بودنش لابد... اما اساسا بحث اینها نیست، بحث انتخاباتم نیس ... خیلی ها را این وسط دیده ام که فقط خوششان آمده در چشم بیایند و سبز می شوند می خواهند خودشان را خالی کنند و می روند آزادی و... کمی جیغ بکشند...
نسلمان را نمی دانم که واقعا نسل بدیست یا نه! اما در جنجال بودن را در میدان بودن را سعی در بودن را دوست دارد صرفا که آخر این انتخابات که تمام شود دوباره همه ی این جوانهای پر شور علی رغم اینکه نامزد منتخبشان رییس جمهور است یا نه همان عده ی منزوی اند ... همان عده ای اند که اگر فردا روزی لایحه ای آمد بدبخت کننده منتظر می شوند تا 4 سال بعدی... نسلی اند که از خطر می ترسند حق هم دارند! مرد خطر ندیده اند...
اما کاری ندارم این روزها به هر کس گفتم چرا موسوی گفت نکنه کروبی؟! خب کسی از همین سبز نشان ها بگوید چرا کروبی نه؟! و چقدر شفاف است و چقدر می دانند از موسوی...؟! و اصلا کادرش کیستند...؟!
جزو اولین جاها بود که این حرفارو توش خوندم و خوب شاد شدم چون مبلغان کروبی هم متاسفانه به زبان کروبی و نه تیمش تبلیغ می کنند.
www.entekhabedahomeman.blogfa.com
پاسخحذفموسوی-کروبی
اختلاف یا ائتلاف
درود بر کروبی که امشب آبروی ایران و اسلام رو خرید...
پاسخحذفحرص نخور حالا...
پاسخحذففکر کنم همه ی نسل ها یه جورایی بیخود بودنشون رو دارن، یعنی هر وقت دیگه هم که زندگی میکردیم،چلچراغ و خاتمی و فیس بوک و الخ ی همراهمان بود که جوانیمان را جوگیر کند یا وادارمان کند بتی بسازیم از چیزهایی که کمی متفاوت می نمودند از دیگر روزمره های آن دوره. نسل انقلاب مگر نداشته این چیزهارا؟ مگر هر که آمده بود راهپیمایی شناخته بود امام را؟
پاسخحذفبه هر حال مطلب قشنگی بود، اما یادتان باشد این روبان سبز گاهی هم با فکر بسته شده!
زیبا بود بخش زیادی از حرفات . نمی دونم تا کی ما ملت همیشه در صحنه و آزادی ندیده تاوان جوگیر شدن خودمون رو پس بدیم . این روزا بد نبود اگه یه کم به جوی فکر می کردیم که 12 سال پیش شکل گرفته بود . اینکه همه باید بریم به خاتمی رای بدیم مبادا ناطق نوری رای بیاره ... اینکه اگه ناطق رای بیاره همه بدبخت می شیم ! یادم نمی ره که حتی یکی از دوستام توی مدرسه ( راهنمایی بودم ) می گفت بابام می گه اگه ناطق رئیس جمهور بشه حتی سر مردها چادر می زاره !
پاسخحذفچند دفعه ما باید تحت تاثیر جو کاری رو بکنیم که بالایی ها می خوان ما انجام بدیم ؟
حالا که ناچاریم از رای دادن و انتخاب بین بد و برتر می تونیم حداقل بیشتر به فکر تحقق ایده ال هامون باشیم و خواسته هامون رو روشن تر بخوایم . چرا باید بدون تفکر پشت کسی باشیم که می ترسه واضح خواسته های ما رو مطرح کنه ؟
می دونم که خیلی ها مون دنبال یه کم آزادی هستیم . موج سبز بد نیست . ولی کاش می دونستیم که آزادی چند روزه را دارن به چه بهایی به ما می دن !
به نسل بعد و نسل فردا و نسل پس فردا فکر کن. ببین چه درامی در انتظار ماست.
پاسخحذف