آدمها انگار در قیافهشان خلاصه میشوند، کلیتشان انگار در تکتک جزئیاتشان کپسول میشود. این یکیاش:
چشمهایی که دو حال داشتند، یکی پر مهر، جوری که از دو گوشه کمی متمایل شود بالا و چروکِ کمی از گوشهها شاخهشاخه شوند و دیگری، که کمتر دیده میشد، در حالتِ غصه یا خشم، که خالی میشدند، انگار که مایع سفیدش از سیمان باشد. ابروهایی ممعمولن خطشکسته، رو به پایین، که گاهی وقتِ تعجب یا سؤال یا عشوه، یکیاش بالا میرفت و زاویهای تیز میساخت. بینیای همیشه یکسان، نازک، با قوزی محسوس. لبخند ملایم و آنقدر همیشگی که یک وقتهایی به چشم نمیآمد. کلِ صورت را که نگاه میکردی بیشتر خطوط به نرمی شکستهای را میدیدی که در صورتی استخوانی نشستهاند و مثلن، اگر کاریکاتوریستی میخواست بکشدش، باید کلی فکر میکرد که به جز قوزِ کم بینی، کجای چهره را برجسته کند. و موها: معمولن کوتاه و صاف. از پسربچه تا دخترِ جوانی در حرکت بود و این بسته به حالش داشت: یا این بود یا آن. جدیاش سیمان بود و مهربانش ابر. و گاهی، یک چیزی از چهره بیرون میزد که نه سیمان بود و نه ابر، منظرهای بود از برف بکر که انگار گرگی آن تهاش میدوید و گرگ، پیش از آنکه نزدیک شود، محو میشد: ابرو پایین میافتاد، مایع شفاف به چشم برمیگشت، بینی قوزدار میشد، دهان نمیلرزید.
چشمهایی که دو حال داشتند، یکی پر مهر، جوری که از دو گوشه کمی متمایل شود بالا و چروکِ کمی از گوشهها شاخهشاخه شوند و دیگری، که کمتر دیده میشد، در حالتِ غصه یا خشم، که خالی میشدند، انگار که مایع سفیدش از سیمان باشد. ابروهایی ممعمولن خطشکسته، رو به پایین، که گاهی وقتِ تعجب یا سؤال یا عشوه، یکیاش بالا میرفت و زاویهای تیز میساخت. بینیای همیشه یکسان، نازک، با قوزی محسوس. لبخند ملایم و آنقدر همیشگی که یک وقتهایی به چشم نمیآمد. کلِ صورت را که نگاه میکردی بیشتر خطوط به نرمی شکستهای را میدیدی که در صورتی استخوانی نشستهاند و مثلن، اگر کاریکاتوریستی میخواست بکشدش، باید کلی فکر میکرد که به جز قوزِ کم بینی، کجای چهره را برجسته کند. و موها: معمولن کوتاه و صاف. از پسربچه تا دخترِ جوانی در حرکت بود و این بسته به حالش داشت: یا این بود یا آن. جدیاش سیمان بود و مهربانش ابر. و گاهی، یک چیزی از چهره بیرون میزد که نه سیمان بود و نه ابر، منظرهای بود از برف بکر که انگار گرگی آن تهاش میدوید و گرگ، پیش از آنکه نزدیک شود، محو میشد: ابرو پایین میافتاد، مایع شفاف به چشم برمیگشت، بینی قوزدار میشد، دهان نمیلرزید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر