جمعه، مهر ۰۵، ۱۳۸۷

Previously On Moeen

دلم می‌خواهد من و گذشته، مثل همفری بوگارت و اینگرید برگمن ِ کازابلانکا هم‌دیگر را پس از سال‌ها ببینیم، ببوسیم، در آغوش بگیریم و برای هم از روزهایی که رفته‌اند بگوییم. بعد به هم قول بدهیم که دیگر هم‌دیگر را ول نکنیم و هرجور شده برگردیم به آن روزهای خوش.
...ولی بعد گذشته راه خودش را کج می‌کند و می‌رود و من نمی‌توانم جلوی رفتنش را بگیرم. همیشه همین‌طور بوده.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر