چهارشنبه، تیر ۲۶، ۱۳۸۷

پریود

یه لحظه فکر کن که یارو مثلا مسافرته و الان لب دریا نشسته و داره صفا می‌کنه. بعد یهو من زنگ می‌زنم می‌گم ببین، من حالم اصن خوب نیست. می‌فهمی؟ فکر کن طرف از اونا نباشه که به هیچ‌جاش حساب نکنه. تو بهترین حالت می‌گه وای! چرا؟ اون‌وقته که مثه سگ پشیمون می‌شم از زنگ زدنم. با یه ذره فکر کردن می‌تونستم بفهمم که اون اگه پیشمم بود، کاری نمی‌تونست بکنه. نه که ایراد از اون باشه‌ها، نه. هیش‌کی کاری نمی‌تونه بکنه. یعنی کاری از دست کسی بر نمی‌آد. باید بذاری دوره‌هه بگذره. حالا کی و چه‌جوری می‌گذره، خدا می‌دونه.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر