نسبت به اتفاقات چند ساعت گذشته، حس وحشتناک بدی دارم. حس عذاب وجدان، شرمندگی و عصبانیت. مدام هم فکر میکنم چشمم به چشم آن آدمها که میافتد بالاخره. کجا را باید نگاه کنم آن موقع؟
[میدانم. دیگر نباید توقعی از کسی داشتهباشم. من شایستهی خیلی چیزها نبودم، نیستم و نخواهم بود. من فقط یک بازندهام. یک بازندهی حقیر.]
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر